در طول تاریخ, فعالیت های ورزشی عمدتاً به منظورحفظ تندرستی و سرگرمی مورد استفاده عمومی قرار گرفته اند, اما هیچگاه این قبیل فعالیت ها تا این اندازه به شکل کالایی تجاری رواج نداشته و مطرح نبوده اند
در طول تاریخ، فعالیتهای ورزشی عمدتاً به منظورحفظ تندرستی و سرگرمی مورد استفاده عمومی قرار گرفتهاند، اما هیچگاه این قبیل فعالیتها تا این اندازه به شکل کالایی تجاری رواج نداشته و مطرح نبودهاند. از نیمه دوم قرن بیستم به این سو، ورزش مدرن و سازمانیافته به تدریج به تکنیکهای بازاریابی و مدیریت سرمایهداری مدرن متکی شد(۱۹).
امروزه، ورزش به تجارتی بزرگ و صنعتی پویا بدل شده است و شرکتهای تجاری بزرگ نیز به شدت به ورزش توجه نشان دادهاند. صنعت ورزش بهویژه فوتبال به تنهایی بین یک تا دو درصد تولید ناخالص ملی کشورهای صنعتی را تشکیل میدهد. ورزش بحران دهه ۱۹۹۰ را را نرخ رشد سالانهای برابر با ۵ درصد پشت سرگذاشت. صنایع ورزشی بین ۲ تا ۲.۵ درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص دادهاند. بازار جهانی لوازم ورزشی از جمله تأسیسات زیربنایی و تسهیلات ورزشی بیش از ۵۰ میلیارد دلار است (۱). ورزشکارانِ ورزشهای پرتماشاگر بهگونهای قابل توجه تبدیل به کالا شدهاند، سهام باشگاههای ورزش در بازار بورس خرید و فروش میشود، حقوق مربوط به پخش رویدادهای ورزشی میلیونها دلار ارزش یافته است، شبکههای مختلف تلویزیونی مبالغ کلانی برای دریافت امتیاز پخش بازیهای ورزشی میپردازند، و سوداگری و دریافت امتیازِ تولید کالاهای ورزشی به یک تجارت فراملیتی تبدیل شده است.
امروزه، منبع اصلی درآمد باشگاههای ورزش حمایت مالی است و این روند به تدریج در حال گسترش است. فعالیتهای ورزشی بر اساس تعداد بلیطهای بهفروش رفته برای برگزاری مسابقهها، درآمدهای مالی حاصل از فروش امتیازات، درآمدهای تبلیغاتی، کالاهای ورزشی، و حقوق مربوط به پخش رسانهای ارزیابی میشوند. ورزشکاران بر اساس میزان شهرت عمومی مورد توجه قرار میگیرند و این امر نیز بستگی به روابط و پیوندهای آنان با شرکتهای تجاری دارد. در بسیاری از کشورهای صنعتی و سرمایهداری ورزشگاهها، باشگاهها و رویدادهای ورزشی با نام شرکتها و مؤسسات تجاری بزرگ شناخته میشوند. همه چیز، از رنگ لباس تیمهای ورزشی گرفته تا برنامه زمانی برگزاری رویدادهای ورزشی و نحوه پوشش رسانهای تحت تأثیر منافع شرکتهای تجاری قرار گرفته است. در واقع، شرکتهای رسانهای به گونهای فزاینده مالکیت تیمهای و حمایت از رویدادهای ورزشی را برعهده میگیرند. در حال حاضر، ورزش و فعالیتهای مربط به آن بدل به فعالیتی تجاری شده است که پیوند نزدیکی با بازاریابی و فراگردهای توسعه سرمایهداری جهانی دارد(۸). روند تعامل میان ورزش و اقتصاد به گونهای رقم زده شده است که گویی این دو از آغاز به یگدیگر همزاد بودهاند. اما مرور دیدگاههای نظری و تجربههای عملی در این مورد گویای این واقعیت است که این رابطه بیش از این قابل تأمل است.
● چشماندازهای نظری
بررسی ارتباط میان اقتصاد و ورزش از چشمانداز جامعهشناسانه، از دو جنبه نظری و تجربی قابل تأمل است.
در مورد نخست) میتوان به دو دیدگاه نظریِ متفاوت و متعارض اشاره کرد. دیدگاه اول بر این باور است که مقامات و گردانندگان فعالیتهای ورزشی باید مبادرت به نوسازی رهیافت آماتوری در مورد بازاریابی محصول خود- یعنی فعالیتهای ورزشی و همسویی بیشتر آن با تجارت و سوداگری نمایند(۲۵). این دیدگاه، روند تجاریشدن ورزش را روندی اجتناب ناپذیر تلقی میکند و بر این باور است که مقامات و دستاندکاران ورزش باید تمهیداتی را به منظور سازگار نمودن ساختار ورزش با تجارت اتخاذ نمایند. این دیدگاه بر کارکردی بودن تجاریشدن ورزش از جنبه افزایش امکانات و تسهیلات، فراهم شدن تمهیداتی برای سرگرمی مردم و افزایش همبستگی اجتماعی، و ارائه الگویی برای موفقیت و سیستمی از انگیزشهای مثبت تأکید دارد(۱۵). از این منظر عنوان میشود که تجاریشدن ورزش پیامدهای مثبت فراوانی داشته است. از جمله این پیامدها میتوان به افزایش تسهیلات و امکانات رفاهی و خدماتی برای تماشاگرانِ رویدادهای ورزشی اشاره نمود(۲۸). همچنین، کریچر معتقد است که تجاریشدن سبب دگرگونی مخاطبان ورزش شد و در جریان تحول فضای اجتماعی و اقتصادی ورزش حامیان سنتی جای خود را به مصرفکنندگان مدرن دادند. به تعبیر وی این امر سبب شد تا طرفداران اوباش و فرومایه ورزش به حاشیه رانده شوند(۱۰). البته پیروان این دیدگاه به جنبههای منفی تجاریشدن ورزش نیز توجه دارند اما به زعم آنان وجود مواردی مانند دوپینگ، خشونت و رقابت افراطی جزو کارکردهای نامناسب تجاریشدن ورزش به شمار میآیند. این دیدگاه بر اختصاص عقلانی منابع یا وسایل تنظیم نیروهای بازار تأکید دارد(۹).
دیدگاه دوم) روند تجاریشدن را به منزله نشانهای از روندهای ویرانگر در جوامع سرمایهداری تلقی میکند، چرا که سبب کاهش کنترل ورزشکاران بر عملکردهایشان و تبدیل آنان به کالاهایی گردیده که ارزششان توسط نیروهای بازار تعیین میگردد(۲۳ و ۳۱). به زعم نظریهپردازان دیدگاه دوم، فراگرد تجاریشدن در عرصه ورزش در نهایت منجر به بیگانگی ورزشکاران از فرآوردههایی شده است که حاصل عملکرد خودشان است. افزون براین، صاحبنظران این دیدگاه استدلال میکنند که تجاریشدن به ایجاد رابطهای نامتوازن و نابرابر بین مدیران، مربیان، برنامهریزان و سایر دستاندرکاران فعالیتهای ورزشی با ورزشکاران انجامیده و ورزشکاران را بدل به افرادی بیقدرت در جریان عملکردشان کرده است (۲۵). گرونو، یکی از پیروان رویکرد دوم براین باور است که حفظ و استمرار نابرابری کارکرد اصلی ورزشِ تجاری است. به تعبیر وی، این نابرابری بر اساس سه پیشفرض کارکردی مهم صورت میپذیرد. اول، موفقیت و کامیابی از طریق فرایندهای رقابتی به ادغام افراد در جامعهشان کمک میکند. دوم، ورزشِ تجاری قشربندی اجتماعی را تقویت میکند. سوم، ورزشِ تجاری تمهیدی برای موفقیت و تحرک اجتماعی صعودی فراهم میکند. اما، به تعبیر گرونو حفظ و استمرار این نابرابری به برآورده شدن اهداف نظام اجتماعی کمک نمیکند، بلکه تنها به کسانی کمک میکند که مناصب قدرت و ثروت را در اختیار دارند(۱۶). برخی از پیروان دیدگاه دوم حتا ماهیت المپیک را نیز زیر سئوال برده و بر این باور تأکید دارند که المپیسم انگارهای اجتماعی است که بازتابنده فرهنگ روزمره جامعه صنعتی غربی است. این افراد به طور خاص به چند پیامد منفی المپیسم مانند دوپینگ، خشونت و علمی شدن ورزش اشاره میکنند. به نظر آنان، این مسائل اتفاقی یا کم اهمیت نیستند، بلکه دارای ارتباطی منطقی با انگارههای ورزش غربی و تأکیدش بر سریعتر، بالاتر، قویتر است. المپیسم منعکس کننده سلطه استعماریِ غرب است و گسترش آن در جهان با موفقیت چشمگیری همراه بوده است (۱۲).
برخی از منتقدان تجاریشدن به فراموشی ارزشهای آماتوری ورزش در جریان تجاریشدن اشاره میکنند. به تعبیر برخی از جامعهشناسان ورزشی مارکسیست، تجاریشدنِ ورزش نشان از تلاش و جستجوی نظام سرمایهداری برای پیدا کردن عرصهای دیگر است که در آن تولید سود و انباشت سرمایه امکانپذیر است(۲۱).ژان ماری بروم اندیشمند فرانسوی با برداشتی آلتوسری استدلال میکند که ورزش هویتی استعلایی فرا و ورای دورههای تاریخی و شیوههای تولیدی نیست، بلکه برعکس ورزش حاصل یک نقطه عطف تاریخی است. در آغاز عصر صنعتی مدرن، ورزش ابتدا در انگلستان، یعنی در زادگاه شیوه تولید سرمایهدارانه پدیدار شد(۴). ورزش بینالمللی و مدرن پدیدهای امپریالیستی است. به نظر وی، ورزش به گونهای مستقیم با منافع سرمایهداران امپریالیست پیوند دارد. وی با اشاره به پیوند میان بازیهای المپیک با اتحادیههای تجاری، اذعان مینماید که ورزش به منزله فعالیتی که وجه مشخصه جامعه صنعتی بورژوا است، بازتاب محضِ نظام سرمایهداری است.
به نظر بروم، ورزش تحت تأثیر مؤلفههای تجاری و اقتصاد سرمایهداری به سمت تأکید بر اصول رقابت، ثبت رکورد، اندازه گیری و سنجش دقیق فضا، زمان و نتیجه پیش رفته است. به باور بروم، ورزش سازماندهی عقلانی نتیجه عملکرد انسان است. به عبارت دیگر، ورزش بهرهگیری از ابزارهای علمی برای تولید حداکثر نتیجه از بدن انسان است. یکی از محورهای اصلی نظر بروم این است که ورزش در مقابل دستگاه ایدئولوژیک سرکوبگر، یک دستگاه ایدئولوژیک دولتی است. به این معنا که ورزش به جای زور از اقناع و تلقینِ توهم آزادی و حق انتخاب استفاده میکند. بروم نتیجه میگیرد که ورزش در نظام سرمایهداری به بازتولید روابط طبقاتی، و انتقال مضمونهای ایدئولوژیک بورژوازی حاکم مانند اسطوره ابرمرد، فردگرایی، پیشرفت اجتماعی، موفقیت، کارآمدی و غیره میپردازد (۴). جان هارگریوز نیز با اتخاذ دیدگاهی مانند بروم براین باور تأکید دارد که ورزش بازتاب محض نظام سرمایهداری است. به زعم وی، ساختار و اخلاقیات فرهنگی ورزش کاملاً توسط نیروهای نظام سرمایهداری و منافع طبقه حاکمِ سرمایهدار تعیین میشود و تحت سلطه آن قرار دارد. بنابراین، ورزش فعالیتی کاملاً مبتنی بر بیگانگی است (۲۰). ریگوئر، یکی دیگر از پیروان دیدگاه دوم معتقد است که در ورزش نوعی ایدئولوژی وجود دارد که از دید مشارکتکنندگان پنهان است: تقویت انگاره تلاش سخت، موفقیت و وفاداری به گروه که برای بازتولید یک جامعه سرمایهداری صنعتی لازم هستند. به نظر وی، این ایدئولوژی به حفظ وضع موجود و سلطه طبقه حاکم کمک میکند (۱۱ و ۲۹). سرانجام اینکه، برخی از پیروان افراطی این دیدگاه بر این باورند که عملکرد نیروهای بازار در نظام سرمایهداری سبب تباهی ورزش شده است (۵).
منبع : دانش پژوهان ورزش ( www sportscholars ir )